خسرو از مازندران آید همی


یا مسیح از آسمان آید همی

یا ز بهر مصلحت روح الامین


سوی دنیا زان جهان آید همی

یا سکندر با بزرگان عراق


سوی شرق از قیروان آید همی

«ریگ آموی و درازی راه او


زیر پامان پرنیان آید همی»

«آب جیحون از نشاط روی دوست


اسب ما را تا میان آید همی»

رنج غربت رفت و تیمار سفر


«بوی یار مهربان آید همی»

این از آن وزنست گفته رودکی


«یاد جوی مولیان آید همی»